
نگاهی دوباره به سرگذشت یوسف
حضرت یوسف(ع) یکی از زیباترین و عبرتآموزترین چهرههای تاریخ وحی است؛ پیامبری که داستان زندگیاش در قرآن کریم با عنوان «أحسن القصص» یاد شده است. زندگی او ترکیبی از رؤیا و رنج، عشق و ایمان، بردگی و سلطنت است؛ اما سرنوشت پیکر این پیامبر الهی پس از وفاتش، شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد.
کجا دفن شد؟ آیا مزار او امروز شناختهشده است؟ و چگونه روایتها از دفن او در دل رود نیل سخن میگویند؟
این پرسشها، قرنهاست ذهن پژوهشگران، مؤمنان و تاریخنگاران را درگیر کرده است. روایتهای گوناگون از منابع اسلامی و یهودی، تصویری شگفتانگیز از مزار حضرت یوسف ترسیم میکنند؛ مزاری که مسیر آن از آبهای نیل تا سرزمین مقدس شام ادامه مییابد.
از چاه تا عزیزی مصر؛ مقدمهای بر سفر تاریخی
سرگذشت حضرت یوسف با خوابی آغاز شد که مسیر زندگی او را رقم زد. برادران حسودش او را به چاه انداختند، کاروانی او را به مصر برد، و سرانجام با اراده الهی، از بردگی به عزیزی مصر رسید.
پس از سالها فراق، هنگامی که قحطی سراسر کنعان را فرا گرفت، برادران یوسف ناچار به مصر رفتند تا از عزیز مصر کمک بگیرند. یوسف آنان را شناخت و در نهایت خود را معرفی کرد و بخشید. به دستور او، یعقوب و تمام خاندان بنیاسرائیل به مصر کوچ کردند و در آنجا ساکن شدند.
قرآن از این مهاجرت با بیانی سرشار از مهر یاد میکند:
«ادْخُلُوا مِصْرَ إِن شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ» (یوسف:۹۹)
حضرت یعقوب در 120 سالگی 1 در مصر از دنیا رفت و یوسف چهل روز بر پدر گریه و عزاداری نمود. در نهایت جنازه یعقوب نبی را به شام بردند و در کنار مزار ابراهیم و اسحاق در الخلیل (حبرون امروزی) به خاک سپردند.2

مزار حضرت یوسف در مصر
پس از سالها، حضرت یوسف نیز در مصر چشم از جهان فروبست؛ اما اینبار، مردم درباره محل دفن او دچار اختلاف شدند و هر قوم میخواست او را در محله خود به خاک بسپارد تا از برکت وجودش بهرهمند شود.
روایات کهن میگویند حضرت یوسف(ع) در ۱۲۰ سالگی3 در مصر از دنیا رفت و بدنش را در صندوقی از سنگ مرمر گذاشتند و در دل رود نیل دفن کردند. علت این کار، اختلاف مردم بر سر مکان دفن بود؛ هر قوم آرزو داشت مزار آن پیامبر در میانشان باشد تا برکتش شامل آنان شود.
برای پایان دادن به این اختلاف، تصمیمی عجیب و پرمعنا گرفتند:
او را در نیل دفن کردند تا آب، پیکر یوسف را در آغوش گیرد و برکت او در جریان حیاتبخش رود، به سراسر مصر برسد. بدینسان، تمام مردم در فیض حضور معنویاش سهیم شدند.4
این تصمیم، نمادی از عشق مصریان به یوسف بود؛ زیرا او سالها در دوران عزیز مصر، منبع نجات و رفاه برای آنان بود. آب نیل که سرچشمه حیات مصر بود، حالا مزار پیامبری را در خود داشت که خود مایه حیات مردم بود.

ماجرای موسی و جستوجوی مزار یوسف
قرنها پس از وفات یوسف، خداوند به حضرت موسی(ع) وحی کرد که باید استخوانهای یوسف را از مصر خارج کند. در اینباره سه روایت زیبا و پرمغز نقل شده است:
🟢 روایت نخست: وقتی که ماه طلوع نکرد
ماه برای بنیاسرائیل پنهان شد (طلوع نمیکرد)، پس خداوند عزّوجل به موسی وحی کرد: استخوانهای یوسف (علیهالسلام) را از مصر خارج کن، و وعده داد که با بیرون آوردن آن، ماه طلوع خواهد کرد. موسی (علیهالسلام) از کسانی که جای قبر یوسف را میدانند، پرسوجو کرد. به او گفته شد که پیرزنی در اینجا هست که جای آن را میداند. موسی کسی را نزد او فرستاد. پیرزنی نابینا و زمینگیر نزد او آمد. موسی به او گفت: آیا جای قبر یوسف را میدانی؟ گفت: بله. گفت: پس به من بگو. گفت: نه، تا زمانی که چهار خواستهام را برآورده کنی:
- پاهایم را به من بازگردانی (از فلجی رها شوم)
- جوانیام را به من بازگردانی
- بیناییام را به من برگردانی
- مرا با خودت در بهشت قرار دهی.
موسی (علیهالسلام) از این درخواستها بسیار متأثر شد (بر او دشوار آمد). خداوند عزّوجل به او وحی کرد: ای موسی، خواستههایش را برآورده کن، که تو پاداش این کار را دریافت خواهی کرد. موسی پذیرفت و خواستههای او را برآورده کرد. پیرزن جای قبر را نشان داد. موسی آن را در کنار رود نیل در صندوقی از سنگ مرمر یافت و آن را بیرون آورد. بهمحض بیرون آوردن، ماه طلوع کرد. سپس موسی استخوانهای یوسف را به سرزمین شام برد. به همین دلیل است که اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان)، مردگان خود را به شام (فلسطین و اطراف آن) منتقل میکنند.5
🟢 روایت دوم: بارانی که نبارید
سبب انتقال بدن حضرت یوسف از مصر این بود که مدتی باران بر بنیاسرائیل نبارید. پس خدای متعال به موسی (علیهالسلام) وحی فرستاد که: استخوانهای یوسف را بیرون آور. موسی (علیهالسلام) درباره محل دفن پرسوجو کرد تا اینکه پیرزنی نابینا و زمینگیر را نزد او آوردند. آن زن گفت: من محل دفن را میدانم، اما آن را به تو نمیگویم مگر اینکه سه خواسته مرا برآورده کنی: پاهایم را سالم و راهرو کنی، جوانی و بیناییام را بازگردانی، و مرا با خود در بهشت همراه کنی. او از بنیاسرائیل بود. خداوند به موسی (علیهالسلام) وحی فرستاد که آنچه را میخواهد به او بده، زیرا آنچه میخواهد سزاوار اوست. پس موسی چنین کرد و او محل دفن را نشان داد. موسی استخوانهای یوسف را بیرون آورد و به سرزمین مقدس برد.6
🟢 روایت سوم: شکافتن دریا
هنگامیکه موسی (علیهالسلام) مأمور شد که دریا را بشکافد و به آن رسید، موجهای دریا به صورت چارپایان برخورد کرد (و آنها از رفتن خودداری کردند و بازگشتند). موسی گفت: «پروردگارا! چه شده است که نمیتوانم عبور کنم؟» خداوند فرمود: «ای موسی! تو بر قبر یوسف ایستادهای؛ استخوانهای او را بردار.» قبر یوسف با زمین همسطح شده بود. موسی از قوم خود پرسید: «آیا کسی از شما میداند محل آن کجاست؟» گفتند: «پیرزنی از بنیاسرائیل هست، شاید او بداند.» موسی نزد او رفت و گفت: «آیا میدانی؟» گفت: «بله.» گفت: «پس ما را راهنمایی کن.» گفت: «نه، به خدا سوگند، تا چیزی را که از تو میخواهم به من ندهی.» موسی گفت: «درخواستت را بگو.» گفت: «من میخواهم در همان درجهای از بهشت باشم که تو هستی.» گفت: «از خداوند بهشت را بخواه.» گفت: «نه، به خدا سوگند، فقط میخواهم با تو باشم.» موسی تلاش کرد او را به درخواست دیگری راضی کند، اما خداوند به موسی وحی کرد: «خواستهاش را بپذیر، که چیزی از تو کم نمیشود.» موسی پذیرفت و او محل قبر را نشان داد. موسی استخوانهای یوسف را بیرون آورد و سپس از دریا عبور کرد.7
هر سه روایت، در عین تفاوت، بر یک حقیقت تأکید دارند: پیکر حضرت یوسف، کلید گشایش راه بنیاسرائیل بود.
مزار کنونی حضرت یوسف(ع) در فلسطین
مقبره یوسف (به عبری: קבר יוסף، به عربی: قبر يوسف) یک بنای مذهبی است که در شرق روستای بالاتا، در ورودی شرقی درهای که کوههای جریزیم و عیبال را از هم جدا میکند، در حومه شهر نابلس در کرانه باختری رود اردن واقع شده است. این مکان در طول تاریخ مورد احترام سامریان، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان بوده است. در این منطقه، بنایی کوچک اما مقدس وجود دارد که مردم آن را «قبر یوسف پیامبر» مینامند.
هرچند میان مسلمانان، یهودیان و مسیحیان درباره محل دقیق آن اختلافهایی هست، اما اصل وجود چنین مزاری مورد اتفاق است و تا امروز، زیارتگاه مؤمنان است.

پژوهشهای نو درباره جغرافیای انبیاء
در سالهای اخیر، نگاه تازهای به تاریخ پیامبران پدید آمده است؛ نگاهی که با استفاده از منابع دینی، تاریخی و ابزارهای علمی جدید، مسیر حرکت انبیاء را روی نقشههای واقعی بازسازی میکند.
یکی از آثار شاخص در این زمینه، کتاب «انسان دههزار ساله» است که با رویکردی تحلیلی به سلطنت و جغرافیای پیامبران میپردازد.
در این اثر، مسیرهایی مانند حرکت حضرت آدم از سراندیب هند تا مکه، سفر نوح از مسجد کوفه تا کوه جودی و نیز حرکت بنیاسرائیل از مصر تا فلسطین با دقت و تصویرسازیهای دقیق بررسی شده است.
خواندن این کتاب، دید تازهای از پیوند تاریخ، جغرافیا و وحی در ذهن مخاطب پدید میآورد.
اگر به دنبال کشف چهره حقیقی پیامبران و درک عمیقتری از تاریخ مقدس هستید،
👁️🗨️ کتاب “انسان دههزار ساله” را همین امروز تهیه کنید.
🛒 [مشاهده و خرید کتاب در فروشگاه]
پانویس
- ابنبابویه،کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 524
- مسعودی، اثبات الوصیة، ص 48؛ طبرسی، مجمع البیان، ج 5، ص 407؛بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 208
- ابنبابویه، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 524
- طبرسی، مجمع البیان، ج 5، ص 408
- ابنبابویه، عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 235
- مسعودی، اثبات الوصیة، ص 49
- قطب راوندی، الدعوات، ص 41